سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تبریک بمناسبت شروع سال تحصیلی

یار دبستانی من ، با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما

دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب ؛ بد اگه بد ، مرده دلای آدماش
دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه
کی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه ؟

یار دبستانی من ، با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما ، بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو ، رو تن این تخته سیاه
ترکه بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما




تاریخ : دوشنبه 92/7/1 | 7:22 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

مرد خوبم مرا بشناس !

مرد خوبم نگذار حرفهایم در وجودم رسوب کنند مرا بشناس !

مرد خوبم پی ببر به وجودم مرا بشناس !

مرد خوبم روح من  ظریف وشکنندست مرا بشناس !

مرد خوبم در نا ملایمات زندگی تنها رهایم نکن مرا بشناس !




تاریخ : جمعه 92/6/29 | 12:13 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

r

 

بسیار شد بلای تو ؛ این نیز بگذرد

تا کی ؟ کشم جفای تو این نیز بگذرد

خوش باش کز جفای تو ؛ این نیز بگذرد




تاریخ : جمعه 92/6/29 | 11:33 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

m

کوله بارم آماده است

توشه هایم چیده ، همراهم

همراهم ، پر از حس شکوه

توشه ام پر از زیبایی ، لطف ، مهربانی ،

پرواز رسیدن به دوست

توشه ام پر از لبخند است

کوله باری پر است از بودن

که به دور انداختم

و در این راه دراز و پر پیچ

به خودم می خندم ، به خودم می خندم

که چرا ، که چرا باور تلخ دوران ،که به دوشم داشتم ؟

این من کوچک تو که پر از احساس است ،

به تو می اندیشد به تو

چشم در یک لحظه نگاه دوست ، می دود حیران و سخت

نگاهم کن ، نگاهم کن ، بنگر

احساسم ، بگو . . . :

وقت تنگ است ! مقصد نزدیک است !

این قطار در راه است مدام

دور خود ، دور گیتی ، ایام ، در چرخ است

خداوندا : نگاهم کن ،مرا بنگر ، نوبتم هست؟

اول و ممتازم

مقصد کجاست ؟ معلوم است ؟

من منتظر و چشم براه ، به تو می اندیشم

لحظه ای ، ثانیه ای ، آنی

دور نیستم از تو ، نزدیکم

نزدیکم نزدیک .....




تاریخ : سه شنبه 92/6/26 | 10:50 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

 

z

غریبی می کنم آقا بدور از صحن و ایوانت
شبیه مرغ دور افتاده ای از برج و باروها
::
دلم می گیرد از این زرق و برق چهره ی دنیا . . .
به سرعت دور باید شد حسابی از هیا هو ها......

::
ندارد طعم شیرینی عسلها بی تو آقا جان . . .
بریز از شهد ایوان ِ طلا جامی به کندوها

ولادت اما رضا مبارک



تاریخ : دوشنبه 92/6/25 | 7:32 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

j

 

حرمت و نجابت ذهنی ، اساس زندگی است ..

آفتاب و مهتاب ندیدن ، نیست ملاک زندگی ..

همه به کمال رسیدن بجز انسان ..

از گیاهان تا حیوان ..

آنکه مانده در راه ، انسان است ، انسان .....

با ادعایی به اندازه صد شیطان ..

چرایی آنرا نمی دانم ..اما ..

میتوان ادم بود تکامل یافته شد  ...

امان از دست انسان ...امان ...

نمی دانم چرا آدم بودن اینقدرسخت شده ،

 و سختی آن بیشتر برای کسانی است که با یک من عسل هم نمیتوان خوردش ... واقعا چرا ؟

 به چه فکر میکنیم ..دست برداریم از غروری به نادرستی در وجودمان رخنه کرده است ،

 باور کنید این غرور و خودخواهی وارداتی است با تعرفه صفر ،

 باد انداختن به زیر افکار راه به جایی نخواهد برد ..

همدیگر را رنجاندن و با غرور از نگاه کردن آن لذت بردن ،

حق وحقوق دیگران را رعایت نکردن ؛ نمی دانم واقعا چرا ..

نمیخواهم قضاوت کنم و واقعا برای اولین بار نمی دانم چرا ...

 




تاریخ : یکشنبه 92/6/17 | 9:41 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

z

 

چه فریادم بی صدا شده و سکوتم پر از فریاد شده !

 

با کوچکترین دلتنگی مروارید اشکانم روانه میشه !

 

یک قطره با یک فاصله برای تکمیل یک جمله کافی شده !

 

دیدن مناظر هم دلخوشم نمیکنه .....  بس دلتنگم !

 

غروب به غروب روزهای پی در پی شکنجه ای برای وجودم دلتنگی شده !

 

میگذرد اما چه گذشتنی دلتنگی که تمامی نداره !

 

 یک جمله ؛ یک اشک یک جمله یک اشک ؛ تسکین دهنده روح پریشانم شده !

 




تاریخ : پنج شنبه 92/6/14 | 5:25 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

 

z

خوشا بحال گلهای رازقی که در دورت زیبائی میبخشند !

خوشا بحال گلهای نیلوفری که از جملاتت روانه میشوند !

خوشا بحال گلهای یاس که راحت در برت عطر افشانی میکنند !

خوشا بحال گلهای رز که با زیبائیشون عشق را تقدیمت میکنند !

خوشا بحال چمنزارها که در پای تو هستند اما نزدیک تو زیبائی میبخشند ! 

خوشا بحال گرد افشانهای زیبا گل ؛ که با گرد افشانیشان صد بار به اشعارتو زیبائی میدهند .

اما من همچون در رویائی نه چندان دور نظاره گر تموم زیبائیها هستم و در خود حبس میشود آنچه بخواهد مهربانیها را دوچندان کند  .




تاریخ : پنج شنبه 92/6/14 | 1:25 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

z

غروب است و دنیائی دلتنگیها همجوم آورده !

 

آسمان را ببین سهم دل منهم برنگش دلتنگه !

 

بیاد خوبیهایت ای دوست بغض دلتنگی !

 

میکند دلم را مملو از بارانی !

 

میگذرد همین گذر سخت لحظه ها !

 

اما میشود در دل تنها ؛ عقده ها !

 

بیاد تو و خوبیهایت ای دوست !

 

نگی چه بی وفا رفتم از بر دوست !.




تاریخ : چهارشنبه 92/6/13 | 8:46 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

t




تاریخ : جمعه 92/6/8 | 9:28 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر


  • paper | بازی آنلاین | buy backlink
  • فال تاروت پنج کارتی | رپرتاژاگهی