لحظه ای که انسان ستم را به آسانی تحمل کند، شرم آورترین دوره حیاتش آغاز می شود
******************************************
خوشبختی یگانه چیزی است که می توانیم بی اینکه خود داشته باشیم، دیگران را از آن بر خوردار کنیم " کارمن سیلوا
*****************************
وسعت دنیای هر کس به اندازه وسعت اندیشه اوست
***************
افلاطون:هر کس در طلب خیر و سعادت دیگران باشد بالاخره سعادت خودش را هم به دست خواهد آورد
****
کسی که اندرز ارزان را رد می کند پشیمانی رابه قیمت گرانی می خرد
**
اشخاص را مانند چای کیسه ای در نظر بگیرید تا در آب داغ نیفتند، متوجه جوهر وجودی خود نمی شوند
!!!!!!............ کاش مـی دانستیم زندگی کوتاست ... خیلــــــــــــی کوتاه !....
کاش از ثانیه ها و لحظه های زندگی لذت می بردیم ؟
کاش کاش قلبــی رو برای شکستن انتخاب نمی کردیم
کاش همه را دوست داشتیم ... کاش معنی صداقت را می فهمیدیم !!....
کاش دلهایمان دریایی می شد !! کاش مـی فهمیدیم زندگی زیباست ولذت مـی بردیمش تا نهایت...
کاش مـی دانستیم که ما نمـی دانیم فردا برایمان چه اتفاقی می افتد
کاش بهانه ای برای ناراحت کردن دلهای زخم خورده نبود تا اینکه به روز تنگدستی راضی تر به داد هم میرسیدیم .
روزی از گلی پرسیدم: زندگی یعنی چی؟
گفت: زندگی چیزی نیست جز بوی خوش و عطر من
از سنگی پرسیدم، گفت: زندگی چیزی نیست جز استواری و قدرت من
از رودخانه پرسیدم، گفت: زندگی چیزی نیست جز طراوت و پاکی من
از انسانی پرسیدم، گفت: زندگی چیزی نیست جز مهر و محبت درون من .
پرنده ها،فکرمی کنند اگر اسیر قفس شوند به آخر دنیا رسیده اند؛من همیشه به هوش ودرایت این کبوترهای جلد خانگی آفرین گفته ام ؛
نان وآب وغذایشان که مهیا ،اتاق خوابشان هم که مرتب ،تازه اگر بچه خوبی هم باشند
ومثل آدم سرشان را بیندازند پایین وزندگیشان را بکنندهم عزت واحترام دارند وهم روی چشم همه جا.
اما این پرنده های آزاد بی سروسامان ،آنها فکر می کنند که آزادند، اسیر آسمانند وخود نمی دانند؛
تا ته آسمان می پرند با شکم خالی،نمی دانند بهار را دیگر نخواهند دید، اگرزمستان بی برگی را تجربه کنند....
شما چه فکر می کنید؟!!!
بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد
از آنکه دلبر دمی به فکر ما نباشد
در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن
که جنگ و کین با من حزین روا نباشد
صبحدم بلبل بر درخت گل به خنده می گفت
نازنینان را مه جبینان را وفا نباشد
اگر که با این دل حزین تو عهد بستی
عزیز من با رقیب من چرا نشستی؟
چرا دلم را عزیز من از کینه خستی؟
بیا در برم از وفا یک دم
تازه کن عهدی که بر شکستی
(عارف قزوینی)
* «اگر انسانها در طول عمر خویش فعالیت مغزشان به اندازه یک میلیونیوم معدهشان بود، اکنون کره زمین تعریف دیگری داشت.»
* «اگر واقعیات با نظریات هماهنگی ندارند، واقعیتها را تغییر بده.»
* «تا زمانی که حتی یک کودک ناخرسند روی زمین وجود دارد، هیچ کشف و پیشرفت جدی برای بشر وجود نخواهد داشت.»
* «تخیل مهمتر از دانش است.علم محدود است اما تخیل دنیا را دربر میگیرد.»
* «سعی نکن انسان موفقی باشی، بلکه سعی کن انسان ارزشمندی باشی.»
* «سختترین کار در دنیا درک [فلسفه?] مالیات بر درآمد است.»
* «سه قدرت بر جهان حکومت میکند:1-ترس 2-حرص 3-حماقت.»
* «علم زیباست وقتی هزینه? گذران زندگی از آن تامین نشود.»
* «متوجه هستید که تلگراف سیمی بهنوعی یک گربه? بسیار بسیار درازی است که وقتی دماش را در نیویورک میکشید،
سرش در لوسآنجلس میومیو میکند. این را میفهمید؟ و رادیو هم دقیقاً به همین شکل کار میکند؛
شما پیامهایی را از اینجا میفرستید و آنها در جایی دیگر دریافتشان میکنند. تنها تفاوت در این است که دیگر گربهای وجود ندارد.»
* «مسائلی که بدلیل سطح فعلی تفکر ما بوجود میآیند، نمیتوانند با همان سطح تفکر حل گردند.»
* «من با شهرت بیشتر و بیشتر احمق شدم.البته این یک پدیده? نسبی است.»
* «مهم آن است که هرگز از پرسش باز نهایستیم.»
* «هیچ کاری برای انسان سختتر از فکرکردن نیست.»
* «دین بدون علم کور است و علم بدون دین لنگ است.»
* «در دنیا خط مستقیم وجود ندارد و تمام خطوط بدون استثنا منحنی و دایره وار است
و اگر این خط کوچکی که در نظرما مستقیم جلوه میکند در فضا امتداد یابد خواهیم دید که منحنی است.»
* «به آینده نمیاندیشم چون به زودی فرا خواهد رسید.»
* «بهسختی میتوان در بین مغزهای متفکر جهان کسی را یافت که دارای یکنوع احساس مذهبی مخصوص بهخود نباشد،
این مذهب با مذهب یک شخص عادی فرق دارد.»
* «خدا، شیر یا خط؟ نمیکند»
* «خداوند زیرک است اما بدخواه نیست.»
* «نگران مشکلاتی که در ریاضی دارید نباشید. به شما اطمینان میدهم که مشکلات من در این زمینه عظیمتر است.»
* «همزمان با گسترش دایره? دانش ما، تاریکیای که این دایره را احاطه میکند نیز گسترده میشود.»
* «یک فرد باهوش یک مسئله را حل میکند اما یک فرد خردمند از رودررو شدن با آن دوری میکند.»
* «اگه نمره? تستت تک شد ناراحت نشو!»
* «در دنیایی که دیوارها و دروازهها وجود ندارند چه احتیاجی به پنجره و نرده است؟»
* «از وقتی که ریاضیدانان از سرو کول «نظریه نسبیت» بالارفتهاند، دیگر خودم هم از آن سر در نمیآورم.»
* «دوچیز بیپایان هستند: اول «منظومه شمسی»، دوم «نادانی بشر»، در مورد اول زیاد مطمئن نیستم.»
* «من نمیدانم انسانها با چه اسلحهای در جنگ جهانی سوم با یکدیگر خواهند جنگید،
اما در جنگ جهانی چهارم، سلاح آنها سنگ و چوب و چماق خواهد بود.»
آلبرت انیشتن
بگذار ، که بر شاخه این صبح دلاویز
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم .
آنگاه ، به صد شوق ، چو مرغان سبکبال ،
پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم
خورشید از آن دور ، از آن قله پر برق
آغوش کند باز ، همه مهر ، همه ناز
سیمرغ طلایی پرو بالی ست که – چون من –
از لانه برون آمده ، دارد سر پرواز
پرواز به آنجا که نشاط است و امیدست
پرواز به آنجا که سرود است و سرورست .
آنجا که ، سراپای تو ، در روشنی صبح
رویای شرابی ست که در جام بلور است .
آنجا که سحر ، گونه گلگون تو در خواب
از بوسه خورشید ، چو برگ گل ناز است ،
آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد ،
چشمم به تماشا و تمنای تو باز است !
من نیز چو خورشید ، دلم زنده به عشق است .
راه دل خود را ، نتوانم که نپویم
هر صبح ، در آیینه جادویی خورشید
چون می نگرم ، او همه من ، من همه اویم !
او ، روشنی و گرمی بازار وجود است .
در سینه من نیز ، دلی گرم تر از اوست .
او یک سرآسوده به بالین ننهادست
من نیز به سر می دوم اندر طلب دوست .
ما هردو ، در این صبح طربناک بهاری
از خلوت و خاموشی شب ، پا به فراریم
ما هر دو ، در آغوش پر از مهر طبیعت
با دیده جان ، محو تماشای بهاریم .
ما ، آتش افتاده به نیزار ملالیم ،
ما عاشق نوریم و سروریم و صفاییم ،
بگذار که – سرمست و غزل خوان – من و خورشید :
بالی بگشاییم و به سوی تو بیاییم .
فریدون مشیری
یکی از رسوم زیبای فرهنگ ما مهمانی دادن و میهمان شدن است در خیلی از کشورهای دنیا سردی ، رفتار خشک و بی روح و زندگی ماشینی را می توان به وضوح دید ولی در ایران در دورترین روستاها خونگرمی و مهمان نوازی مردمان زبانزد همگان است هانری المانی در رابطه با فرهنگ مهمان نوازی ایرانیان می نویسد : ایرانیان بر این باورند که اگر بر مهمان بیش از ارزش وی ارج ننهی گویی به او توهین کرده ای . حس همدلی و انسان دوستی و مهرورزی از بارزترین ویژگی های این فرهنگ کهن است. مهمان نوازی در فرهنگ اسلام پذیرایی از مهمان باعث ایجاد انس و آشنایی بیشتر ، شرکت دادن دیگران در ثروت خود، احترام و بزرگداشت مردم و گذشت مالی است و اقوامی که بهره بیشتری از این سجیه اخلاقی دارند همواره به آن مباهات و افتخار می کنند مهماننوازی در فرهنگ فارسی به تلاش میزبان برای تامین راحت مهمان اطلاق میگردد.مهماننوازی از نظر لغوی به معنای ابراز لطف عملی، تفقد و پذیرایی از مهمان است.
این خصلت پسندیده با ظهور دین اسلام در بین جوامع و پذیرش آن از طرف مردم بیش از پیش در جامعه اسلامی ثبت و جاودانه شد. امروزه متاسفانه این سنت انسانی حتی در جوامع اسلامی محدود شده و یا تقریبا برچیده شده است . مردم مهمانداری را فقط محدود به دعوتی های رسمی آشنایان و اطرافیان خویش نموده و تمایل چندانی برای پذیرایی از مسافر و غریبه بی پناه از خود نشان نمی دهند شاید دلایل این امر جو مادیگرایی حاکم بر جامعه ، زندگی شهر نشینی و ضعف هنجارهای اخلاقی در میان مردم باشد
در مهمان داری میزبان و مهمان نسبت به یکدیگر وظایفی دارند که باید آنها را رعایت کنند. هرگاه مهمانی به منزل آید باید آداب مهمان داری را رعایت و احترام اورا به جا آورد و پس از استقبال از مهمان و رو به رو شدن با وی به خوشرویی با وی جایی مناسب برای نشستن ، استراحت و خواب برایش فراهم سازد. آماده کردن غذای مورد علاقه یکی از خصایل نیکوی میزبان به ویژه در دعوتی های خودمانی و دوستانه این است که از مهمان بپرسد غذای مورد علاقه اش چیست ؟ اگر توانست آن غذا را برای وی تهیه کند در غیر این صورت از وی عذرخواهی کند. پرسش از مهمان این حسن را دارد که چنانچه پزشک او را از خوردن غذایی منع کرده است تهیه نگردد و در عوض غذایی باب میل مهمان آماده شود. نگردد و در عوض غذایی باب میل مهمان آماده شود. غذا را هر چه زودتر برای مهمان آماده کند مهمان وقتی از راه می رسد به ویژه اگر مسافر باشد غالبا خسته و گرسنه است هم نیاز به غذا دارد و هم نیاز به استراحت. بنابراین باید هر چه سریعتر غذای او را آماده کنند تا بتواند استراحت کند نباید از مهمان پرسید غذا خورده است یا نه وقتی مهمان سرزده از راه رسید میزبان بدون اینکه سوالی کند هر غذایی را که در خانه داشت برای او بیاورد تا میل کند و اگر غذا نخورد آن را بردارد، چون بعضی از مهمانها کمرو هستند و چنانچه از آنها پرسیده شود غذا خورده اند یا نه ؟ می گویند آری در حالی که ممکن است گرسنه باشند. غذا خوردن با مهمان یکی از وظایف اخلاقی میزبان این است که همراه مهمانش غذا بخورد و از غذا دست نکشد تا همه مهمانان سیر شوند و کنار بکشند. زیرا ممکن است بعضی از مهمانها کمرو باشند و در صورت غذا نخوردن صاحب خانه غذا نخورده و سیر نشده دست از غذا بکشند. باید به میزان مطلوب و لازم غذا جلوی مهمان نهاده شود و غذای کم را جلو مهمان نهادن نوعی حرمت شکنی به خود و مهمان محسوب می شود و غذای بیش از حد لازم آوردن هم نوعی تکلف و خود نمایی است که هر دو آنها نا رواست. طعنه نزدن به مهمان اگر مهمان اخلاق به خصوصی دارد و یا عیبی در اوست که اگر کسی آن عیب را به رخش بکشد ناراحت می شود میزبان نباید کوچکترین اشاره ای به آن بکند نگاه کردن به دهان مهمان در حین غذا خوردن، اشاره کردن به چگونگی غذا خورد و زدن حرفهای رکیک از جمله اخلاق زشتی است که بعضی از میزبانها دارند و مهمان خود را با این وسیله ناراحت می کنند. آمادگی دایم برای پذیرایی از مهمان کسی که اقوام و دوستان زیادی دارد یا شخصی است که مشهور به بخشندگی و مهمان نوازی است و هر آن احتمال دارد برای او مهمان بیایدحتی المقدور باید آماده پذیرایی باشد تا اگر مهمانی بدون دعوت قبلی و سرزده وارد شد، برای پذیرایی از او در مشقت نیفتد و یا مهمان گرسنه نماند و سرانجام از جمله وظایف میزبان این است که: به هر حال میزبان تا جایی که می تواند مهمان خود را گرامی بدارد و از حضور او اظهار مسرت و خوشحالی نماید.
مهمان نیز به نوبه خود نسبت به میزبان وظایفی دارد. اطلاع دادن به میزبان هر گاه فردی قصد مهمان شدن در منزل کسی را داشته باشد باید از قبل به وی اطلاع دهد یا حداقل زمانی به منزل شخص برود که مهیا ساختن بساط مهمانی برای صاحب خانه میسر باشد زیررا اگر فرد بدون هماهنگی در زمانی که فرصت چندانی برای تهیه غذا نیست به خانه کسی برود چه بسا میزبان خود را برای تهیه غذا به دردسر و مشکل مواجه سازد و در نتیجه جلوی مهمان احساس شرمندگی نماید. در وقت معین و مقرر حاضر شود مهمان نباید مهمانی رفتن را با تاخیر بیندازد که صاحب خانه و مهمان دیگر در انتظار بمانند.همانطور که اگر موقع معینی را تعیین کردند نبایستی زودتر از به مهمانی برود زیرا ممکن است در آن لحظه میزبان آمادگی استقبال و پذیرایی نداشته باشد و در نتیجه شرمسار می شود. هر جا صاحب خانه اشاره کرد بنشیند مهمان هرگز نباید در مورد مکان نشستن جر و بحث کند و هر جایی را که برای او پیشنهاد شد آن جا بنشیند چرا که ممکن است خود مهمان جایی را انتخاب کند که مشرف به نقاط حساس خانواده مانند آشپزخانه باشد یا ساکنین منزل را دچار سختی کند بنابراین پیشنهاد میزبان را اطاعت نموده و احترامش را پاس بدارد و همان جا که به او گفته می شود بنشیند. پرهیز از تجسس در مهمانی هر گاه وارد منزل یکی از دوستان خود می شود نباید همچون جاسوس ها به کنجکاوی گوشه و کنار منزل بپردازد. به هیچ عنوان صندوق، کیف ، بسته ، پرونده یا چیز نهفته و طبقه بندی شده ای را باز نکند زیرا چنین عملی خلاف تعهد و امانتی است که میزبان بر دوش مهمان گذاشته است مهمان نباید موازین مهمانی را زیر پا بگذارد و از حسن اعتماد میزبان سواستفاده کند. تقاضای دشوار از میزبان نکند یکی از وظایف مهمان این است که اگر میزبان وضع خوبی ندارد و قدرت مالی او ضعیف است از او تقاضای غذایی غیر از آنچه برایش می آورند نکند حتی اگر می داند میزبان غذای مورد علاقه اش را تهیه می کند باز هم از نظر اخلاقی و عرفی این تقاضا درست نیست. به نوع غذا اهمیت ندهد در بین مردم این طور جا افتاده که اگر کسی را به مهمانی دعوت کردند یعنی اینکه برای او غذای لذیذی تهیه کرده اند و دعوت کردن فقط برای خوردن است . وقتی از مهمانی برگشت اولین سوالی که از او پرسیده می شود این است که چه غذایی درست کرده بودند؟ هدف از پذیرفتن دعوت و مهمانی رفتن نباید پر کردن شکم و لذت جسمانی و نوع غذا باشد بلکه هدف باید امور معنوی و نزدیکی به خدا از این طریق باشد.
سر برافراشته از ایمان است
من به هنگامی شکوفایی گل ها در دشت ،
باز می گردم
و صدا می زنم :
... آی!
باز کن پنجره را،
باز کن پنجره را
در بگشا !
که بهاران آمد!
که شکفته گل سرخ
به گلستان آمد!
باز کن پنجره را !
که پرستو پـَر می شوید در چشمه ی نور،
که قناری می خواند،
می خواند آواز ِ سرو
که : بهاران آمد
که شکفته گل ِ سرخ
به گلستان آمد!

تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت
به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد
...
ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت
که محب صادق آنست که پاکباز باشد
به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن
که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد
سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم
به کدام دوست گویم که محل راز باشد
چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی
تو صنم نمیگذاری که مرا نماز باشد
نه چنین حساب کردم چو تو دوست میگرفتم
که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد
دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی
که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد
قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران
اگر از بلا بترسی قدم مجاز باشد
.: Weblog Themes By Pichak :.